شب نشینی امشب
03 اردیبهشت 1395 توسط ستایش
شب نشینیی
امشب، شب نشینی دوقلوهای دخترداییم بود ولی من نرفتم. اول به خاطر احترام خانم زینب کبری سلام الله علیها. دوم به خاطر پدرم که دیروقت از سرکار آمده بود وخسته بود. با اینکه کاری باهام نداشت، دلم نیامد تنها در خانه باشد. وقتی می رود توی جاده، دلم خیلی برایش تنگ می شود. وقتی دلم برا بابام تنگ می شه، باز هم یاد آرمیتا می افتم.
-*سلامتی همه پدرها «صلوات»*-